نگاهی به كتاب تازه ترجمه شده هانا آرنت عظیم محمودآبادی شاید بسیاری از ما هانا آرنت را با آثار سیاسی‌اش و كتاب‌هایی نظیر توتالیتاریسم، امپریالیسم، آیشمن در اورشلیم، بحران‌های جمهوری و یهودی استیزی بشناسیم. اما این فیلسوف سیاسی قرن بیستم از آثار فلسفی‌تری نظیر «وضع بشر»، «حیات ذهن» و حتی الهیاتی نظیر «محبت و آگوستین قدیس» نیز برخوردار بوده است. از قضا این آخری را شاید بتوان اولین اثر پژوهشی- آكادمیك وی دانست كه او را به عنوان متفكری مهم در قرن بیستم نمایاند. «محبت و آگوستین قدیس» در واقع متن بازبینی شده رساله دكترای وی است كه زیرنظر كارل یاسپرس تالیف و تدوین شده و آرنت در ٢٦ نوامبر سال ١٩٢٨ با موفقیت از آن دفاع كرده است. مفهوم اصلی این اثر نزد آرنت، «كاریتاس» است كه فرهنگ رجایی (مترجم كتاب) پس از جد و جهدی عالمانه و به ویژه با الهام از ادبیات قرآنی، آن را به «حُبّ» ترجمه كرده است. آرنت با تكیه بر این مفهوم خوانشی نو از آگوستین قدیس دارد اما پیش از هر چیز تصویری از وی ارایه می‌دهد كه برای درك و دریافت اهمیت و جایگاه این شخصیت كلیدی در آبای كلیسا می‌تواند كلیدی باشد: «[آگوستین] از یك فرهنگ متعلق به دنیا در اواخر روزگار باستان می‌آمد و در بعضی موارد به ‌طور تعیین‌كننده تقریبا از تمام جریان‌های آن تاثیر گرفته بود. بعد از گرویدن وی [به مسیحیت] در یك جریان طولانی كه تاریخ‌های آن را در زیستنامه وی می‌توان پی گرفت، به‌ طور فزاینده تحت نفوذ مفاهیم و قواعد دینی و اعتقاد مسیحیت قرار گرفت. این خطیب و نویسنده با استعداد به ‌طور فزاینده به یكی از «پدران كلیسا» تبدیل شد و در این نقش تاریخی زندگی و كار كرد. آنچنان تغییر كرد كه در پایان زندگی خویش در كتاب ریتركشن [عقب‌نشینی مواضع]، تمامی نوشته‌های خود را از این دیدگاه به صراحت بازبینی كرد» (محبت و آگوستین قدیس، هانا آرنت، ترجمه فرهنگ رجایی، انتشارات: كتاب پارسه، چاپ اول؛ ١٤٠٠، ص٤٢). این كتاب حول چند مفهوم كلیدی می‌گذرد كه مهم‌ترین آنها عبارتند از: عشق، مرگ، دنیاطلبی، لذت، اشتیاق، شادی، ترس، آینده و حال. چنانكه آرنت در خوانش خود از آگوستین می‌نویسد: «تا زمانی كه ما چیزهایی دنیایی می‌خواهیم، مرتب با خطر مواجهیم و ترس ما برای از دست دادن همیشه با اشتیاق ما برای داشتن آن همخوان است. چیزهای فانی و مستقل از انسان كه او به دلیل اشتیاق به آنها وصل است، پدید می‌آیند و از بین می‌روند. ما كه به‌ طور مداوم تحت تاثیر اشتیاق و ترس برای آینده نامطئمن قرار داریم، آرامش تمام لحظه‌های اكنون یا اهمیت ذاتی آنها را از آنها سلب می‌كنیم و دیگر نمی‌توانیم از آنها لذت ببریم؛ بنابراین آینده زمان حال را از بین می‌برد» (همان، ص49). آگوستین ریشه اضطراب آدمی را در مرگ -یا شاید به تعبیر دقیق‌تر مرگ‌آگاهی او- می‌دانست و معتقد بود تنها جایی كه مرگ وجود ندارد و آینده‌ای هم نیست، انسان قادر است بدون اضطراب از نگرانی زندگی كند (همان، ص51). از قضا همین مقوله مرگ بوده كه به گفته آرنت نهایتا موجب پیوستن آگوستین به مسیحیت می‌شود (همان، ص55). آری وجود مرگ باعث از بین رفتن «حال» برای در انتظار «آینده» بودن شده است. به تعبیر آرنت «زندگی یا دیگر نیست یا هنوز نیامده است»! (همان، ص57). این شدت انتظار برای آینده به باور آگوستین ریشه در دنیاطلبی انسان دارد و دنیاطلبی چیزی نیست جز غفلت از خویشتن! بنا بر خوانش آرنت از آگوستین دنیاطلبی به این دلیل بد نیست كه مقولات بیرون از وجود آدمی بد هستند، بلكه آن را میلی بد و اسارت‌آور می‌داند كه پیامد آن وابستگی به چیزی است كه از نظر اصول قابل حصول نیست (همان، ص٧١). بر همین اساس است كه آگوستین انسان‌هایی كه در آرزوی چیزهایی بیرون از وجود خودشان به‌سر می‌برند را افرادی می‌داند كه «از خود تبعید شده‌اند» (همان، ص٧٢). البته این تحلیل اگزیستانسیالیستی آگوستین از وضعیت بشر به مرزهای الهیاتی نیز نزدیك می‌شود وقتی در خوانش آرنت از او می‌خوانیم: «آگوستین فقط به این دلیل توانست خود را پیدا كند كه خداوند یار و یاور او بود. خود-كشفی و خداوند-كشفی همزمان اتفاق می‌افتد.» (همان، ص74) و چه توارد و تقارنی میان این گزاره‌ها با تعالیم اسلامی وجود دارد كه در احادیث از قول پیامبر اكرم (ص) آمده است: «منْ‏ عرف‏ نفْسهُ فقد عرف ربه؛ هر كس خود را بشناسد، قطعا خدایش را خواهد شناخت.» خوانش آرنت از آگوستین نهایتا وی را به وضعیت جدایی انسان از دنیا می‌رساند. او در صورت‌بندی خود، دو نوع جدایی از دنیا را برای ابنای بشر به تصویر می‌كشد: «برای كسانی كه از طریق محبت به خداوند تعلق دارند، انتظار آمیخته با امیدواری و كسانی كه با مرگ از دنیا جدا می‌شوند، پر از ترس است. از این رو آیین مسیحیت از امیدواری تشكیل شده است» (همان، ص٨١). البته به‌زعم راقم این سطور، اساسا ایمان -فارغ از اینكه برآمده از كدام سنت دینی باشد- برآمده از امید بلكه هم‌ذات و همزاد با آن است. چنانكه در قرآن كریم بی‌ایمانان، همان ناامیدواران معرفی شده‌اند: «والذِین كفرُوا بِآیاتِ‌الله ولِقائِهِ أُولئِك یئِسُوا مِنْ رحْمتِی؛ و كسانی كه آیات خدا و لقای او را منكر شدند، آنانند كه از رحمت من نومیدند» (سوره عنكبوت، آیه٢٣، ترجمه محمدمهدی فولادوند). وقتی فیلسوف سیاسی‌ای چون هانا آرنت با تبار یهودی، اثری درباره یكی از برجسته‌ترین چهره‌های آبای كلیسا تالیف كند، فی‌نفسه می‌تواند واجد اهمیت باشد اما محتوای این اثر از جذابیت‌های دیگری نیز برخوردار است كه گاه خواننده را در اینكه نویسنده متن آرنت باشد می‌تواند با تعجب مواجه كند! اكنون این اثر برای اولین‌بار در دسترس خوانندگان فارسی‌زبان قرار گرفته است. «محبت و آگوستین قدیس» نوشته هانا آرنت، با ترجمه فرهنگ رجایی به همت انتشارات كتاب پارسه منتشر شده است.